تجزیه و تحلیل هزینه-حجم-سود (تحلیل CVP) که معمولاً به آن تحلیل سربه سر نیز گفته می شود، راهی است برای شرکت ها تا تعیین کنند که چگونه تغییرات در هزینه ها (اعم از متغیر و ثابت) و حجم فروش بر سود شرکت تأثیر می گذارد. با این اطلاعات، شرکتها میتوانند با بررسی تعداد واحدهایی که باید فروخته شوند تا به یک آستانه سود یا حاشیه ایمنی برسند، عملکرد کلی را بهتر درک کنند.
اجزای تجزیه و تحلیل CVP
چندین مؤلفه مختلف وجود دارد که با هم تجزیه و تحلیل CVP را تشکیل می دهند. این مولفه ها شامل محاسبات و نسبت های مختلفی است که در این راهنما با جزئیات بیشتر توضیح داده خواهد شد.
اجزای اصلی تجزیه و تحلیل CVP عبارتند از:
- نسبت CM و نسبت هزینه متغیر
- نقطه سربه سر (به واحد یا دلار)
- حاشیه ایمنی
- تغییرات در درآمد خالص
- درجه اهرم عملیاتی
برای اجرای صحیح تحلیل CVP، ابتدا باید نگاهی به قالب حاشیه سهم صورت سود و زیان بیندازیم.
تنظیم تجزیه و تحلیل CVP
صورت سود و زیان منظم از ترتیب درآمدها منهای بهای تمام شده کالای فروخته شده پیروی می کند و حاشیه ناخالص می دهد، در حالی که درآمد منهای هزینه ها منجر به درآمد خالص می شود. صورت سود حاشیه سهم از مفهومی مشابه پیروی می کند، اما با تفکیک هزینه های ثابت و متغیر از قالب متفاوتی استفاده می کند.
حاشیه مشارکت، قیمت فروش محصول است، پس از کاهش هزینه های متغیر مرتبط با تولید آن محصول. ارزش را می توان به دلار یا به ازای هر واحد ارائه کرد.
مثال بیانیه درآمد حاشیه مشارکت (CM):
برای محاسبه پنج مؤلفه مهم ذکر شده در بالا، مثال زیر را در نظر بگیرید.
شرکت XYZ دارای صورت سود حاشیه سهم زیر است:
جمع | در هر واحد | |
---|---|---|
فروش (20000 دستگاه) | 1, 200, 000 دلار | 60 دلار |
کمتر: هزینه های متغیر | -900000 دلار | -45 دلار |
حد مشارکت، محدوده مشارکت | 300000 دلار | 15 دلار |
کمتر: هزینه های ثابت | -240000 دلار | |
درآمد خالص | 60000 دلار |
نسبت 1 سانتی متری و نسبت هزینه متغیر
نسبتهای CM و نسبت هزینههای متغیر اعدادی هستند که شرکتها عموماً میخواهند آنها را ببینند تا ایدهای از میزان قابل توجه بودن هزینههای متغیر داشته باشند.
نسبت CM = حاشیه مشارکت / فروش
نسبت هزینه های متغیر = کل هزینه های متغیر / فروش
یک نسبت CM بالا و یک نسبت هزینه متغیر پایین نشان دهنده سطوح پایین هزینه های متغیر است.
شماره 2 نقطه سربه سر
نقطه سربه سر (BEP)، در واحد، تعداد محصولاتی است که شرکت باید بفروشد تا تمام هزینه های تولید را پوشش دهد. به طور مشابه، نقطه سربه سر به دلار، میزان فروش است که شرکت باید برای پوشش تمام هزینه های تولید (هزینه های متغیر و ثابت) ایجاد کند.
فرمول نقطه سربه سر (BEP) به صورت زیر است:
BEP = مجموع هزینه های ثابت / CM در هر واحد
BEP بر حسب واحد برابر با 240000/15 = 16000 واحد خواهد بود. بنابراین، اگر شرکت 16000 دستگاه بفروشد، سود آن صفر خواهد شد و شرکت "خراب می شود" و فقط هزینه های تولید خود را پوشش می دهد.
شماره 3 تغییرات در درآمد خالص (تحلیل چه میشد)
این کاملاً معمول است که شرکت ها بخواهند تخمین بزنند که چگونه درآمد خالص آنها با تغییر در رفتار فروش تغییر می کند. به عنوان مثال، شرکت ها می توانند از اهداف عملکرد فروش یا اهداف درآمد خالص برای تعیین تأثیر آنها بر یکدیگر استفاده کنند.
در این مثال، اگر مدیریت بخواهد حداقل 100000 دلار سود کسب کند، شرکت باید چند واحد را بفروشد؟
می توانیم فرمول what-if مناسب را در زیر اعمال کنیم:
تعداد واحدها = (هزینه های ثابت + سود هدف) / نسبت CM
بنابراین، برای کسب حداقل 100000 دلار درآمد خالص، شرکت باید حداقل 22666 واحد را بفروشد.
شماره 4 حاشیه ایمنی
علاوه بر این، شرکت ها ممکن است بخواهند حاشیه ایمنی را نیز محاسبه کنند. این معمولاً به عنوان «اتاق تکان دادن» شرکت شناخته میشود و نشان میدهد که چقدر فروش میتواند کاهش یابد و در عین حال به یک اندازه برسد.
فرمول حاشیه ایمنی:
حاشیه ایمنی = فروش واقعی – فروش سربه سر
حاشیه ایمنی در این مثال عبارت است از:
فروش واقعی – فروش سرسام آور = 1, 200, 000 دلار – 16, 000*60 دلار = 240, 000 دلار
این حاشیه را می توان به صورت درصدی نسبت به فروش واقعی نیز محاسبه کرد: 240000/1200000 = 20%.
بنابراین، فروش می تواند 240000 دلار یا 20٪ کاهش یابد و شرکت هنوز ضرری ندارد.
درجه 5 درجه اهرم عملیاتی (DOL)
در نهایت، درجه اهرم عملیاتی (DOL) را می توان با استفاده از فرمول زیر محاسبه کرد:
DOL = CM / درآمد خالص
بنابراین، DOL در این مثال 300000 دلار / 60000 = 5 است.
عدد DOL یک عدد مهم است زیرا به شرکت ها می گوید که چگونه درآمد خالص نسبت به تغییرات در اعداد فروش تغییر می کند. به طور دقیق تر، عدد 5 به این معنی است که یک درصد تغییر در فروش باعث تغییر بزرگ 5 درصدی در درآمد خالص می شود.
بسیاری ممکن است فکر کنند که هر چه DOL بالاتر باشد، برای شرکت ها بهتر است. با این حال، هرچه این عدد بیشتر باشد، ریسک بالاتر است، زیرا DOL بالاتر همچنین به این معنی است که کاهش 1٪ در فروش باعث کاهش بزرگتر و بزرگتر در درآمد خالص می شود و در نهایت سودآوری آن را کاهش می دهد.
تجزیه و تحلیل CVP و تصمیم گیری
با کنار هم قرار دادن تمام قطعات و انجام تجزیه و تحلیل CVP، شرکتها میتوانند در مورد سرمایهگذاری در فناوریهای خاصی که ساختار هزینهشان را تغییر میدهد یا خیر، تصمیم بگیرند و تأثیرات آن بر فروش و سودآوری را خیلی سریعتر تعیین کنند.
برای مثال، فرض کنید که شرکت XYZ از مثال قبلی در حال بررسی سرمایهگذاری در تجهیزات جدیدی بود که هزینههای متغیر را تا 3 دلار در هر واحد افزایش میداد، اما میتوانست هزینههای ثابت را تا 30000 دلار کاهش دهد. در این سناریوی تصمیم گیری، شرکت ها به راحتی می توانند از اعداد حاصل از تجزیه و تحلیل CVP برای تعیین بهترین پاسخ استفاده کنند.
سختترین بخش در این شرایط شامل تعیین این است که چگونه این تغییرات بر الگوهای فروش تأثیر میگذارند – آیا فروش نسبتاً مشابه باقی میماند، آیا افزایش مییابد یا کاهش مییابد؟هنگامی که تخمین های فروش تا حدودی معقول شد، آنگاه فقط به موضوع کاهش تعداد و بهینه سازی سودآوری شرکت تبدیل می شود.
قالب رایگان را دانلود کنید
نام و ایمیل خود را در فرم زیر وارد کنید و هم اکنون قالب رایگان را دانلود کنید!