تجزیه و تحلیل اساسی (FA) چیست؟|تعریف و مثالها

  • 2021-04-9

What is fundamental analysis?

تجزیه و تحلیل اساسی یکی از دو روش اصلی همراه با تجزیه و تحلیل فنی (TA) است که می تواند به یافتن فرصت های سرمایه گذاری خوب ، که توسط سرمایه گذاران به عنوان ابزاری برای استراتژی هایی مانند سرمایه گذاری ارزش یا سرمایه گذاری رشد استفاده می شود ، کمک کند. این راهنما توضیح می دهد که تجزیه و تحلیل اساسی چیست ، چگونه کار می کند ، مثال می زند ، آن را با تجزیه و تحلیل فنی مقایسه می کند و همچنین تفاوت های بین عوامل اساسی و کمی اساسی را برجسته می کند.

تجزیه و تحلیل اساسی تعریف شده

بینش هوشمند فینبولد

تجزیه و تحلیل بنیادی (FA) روشی است که به تعیین اینکه آیا دارایی یا امنیت با تخفیف یا حق بیمه آن در مقایسه با ارزش منصفانه خود معامله می کند ، کمک می کند. این اغلب در مورد سهام و سایر بازارها از جمله اوراق قرضه ، ارز ، کالاها یا حتی رمزنگاری اعمال می شود.

روند فکر در مورد FA این است که گاهی اوقات قیمت های بازار همه عوامل اساسی را در نظر نمی گیرند و بیش از حد یا کم ارزش می شوند. سرمایه گذاران عوامل اقتصادی و مالی مختلفی مانند وضعیت کلی اقتصاد ، رقابت یا گزارش های مالی هر دارایی یا امنیت را در نظر می گیرند - هر چیزی که بر اقتصاد خاص تأثیر بگذارد.

فهمیدن آنچه می تواند بر قیمت سهام شرکت یا کالای خاص تأثیر بگذارد ، مانند تحقیق است. شما باید تمام داده های موجود را پیدا کنید و نتیجه گیری کنید که کدام عوامل می توانند بر عرضه و تقاضای آن تأثیر بگذارند.

چگونه می توان تجزیه و تحلیل اساسی را انجام داد؟

بسته به رویکرد ، سرمایه گذاران یا قبل از تمرکز بر عملکرد فردی یک سهام ، یا برعکس ، با شروع تجزیه و تحلیل عملکرد مالی یک شرکت خاص ، ابتدا قدرت اقتصاد کلی را ارزیابی می کنند.

تجزیه و تحلیل بنیادی یکی از دو روش اصلی است که برای تعیین فرصت های جدید سرمایه گذاری ، همراه با تجزیه و تحلیل فنی (TA) استفاده می شود ، که فرض می کند که قیمت های بازار در حال حاضر به جای اینکه به قیمت های تاریخی و داده های حجم برای پیش بینی بپردازند ، تمام عوامل اساسی را منعکس می کنند و کاملاً دقیق هستند. قیمت های آینده

هدف کلی تجزیه و تحلیل اساسی یافتن و تعیین اینکه آیا دارایی تحت ارزش یا بیش از حد است و محاسبه ارزش منصفانه یا ذاتی آن است.

ارزش بازار عادلانه چیست و چگونه تعیین می شود؟

تجزیه و تحلیل اساسی اغلب برای تعیین اینکه آیا سهام شرکت ممکن است با قیمت پایین تر یا بالاتر از ارزش واقعی یا ذاتی خود معامله کند ، استفاده می شود ، به همین دلیل ما در بیشتر موارد به عنوان نمونه از آن استفاده خواهیم کرد.

همچنین لازم به ذکر است که ارزش ذاتی برای سایر دارایی ها مانند معاملات گزینه هایی که از یک محاسبه استاندارد استفاده می کند ، متفاوت محاسبه می شود و تجزیه و تحلیل اساسی می تواند به یک ارزش ذاتی سهام ، اوراق قرضه یا ارز برسد.

  • ارزش بازار یا قیمت بازار قیمت ذکر شده فعلی دارایی است که در آن می توان قیمت آن را خریداری یا فروخته شد ، که با سطح عرضه و تقاضا تعیین می شود.
  • ارزش بازار منصفانه یا ارزش ذاتی قیمت است که شرایط خاص با توجه به عوامل اساسی شرکت برآورده می شود. دارایی را می توان با این قیمت فروخته و خریداری کرد - یک ارزش فرضی با توجه به تمام اطلاعات موجود.

در نهایت ، این که آیا سهام کم ارزش است ، یک فرض است و بسته به نحوه ترجمه هر فرد اطلاعات ، به دیدگاه سرمایه گذار می رسد.

یک تحلیلگر پایه و اساس مناسب ترین اطلاعات را برای تعیین ارزش منصفانه تخمین زده شده قیمت سهم یک شرکت بر اساس کلیه عوامل اساسی مربوطه ایجاد می کند. ارزش نهایی یک تخمین ، یک نظر تحصیل کرده است که یک سرمایه گذار یا تحلیلگر فکر می کند که ارزش آن را دارد.

یک مثال تجزیه و تحلیل اساسی ساده

یک سهام با 10 دلار در هر سهم در بازار تجارت می کند و یک تحلیلگر نتایج را منتشر کرده و تعیین کرده است که باید 16 دلار پس از در نظر گرفتن همه عوامل اساسی ارزش داشته باشد.

با این حال ، یک تحلیلگر دیگر نشان می دهد که باید 14 دلار ارزش داشته باشد ، همچنین به میزان قابل توجهی بالاتر از قیمت بازار. سرمایه گذاران می توانند تصمیم خود را بر اساس توصیه ها پایه گذاری کنند ، و شاهد تجارت احتمالی سهام زیر این ارزشهای ذاتی هستند.

تجزیه و تحلیل اساسی سهام در مقابل فارکس

تجزیه و تحلیل بنیادی به طور گسترده ای برای تجزیه و تحلیل سهام مورد استفاده قرار می گیرد اما می تواند در بازارهای دیگر مانند فارکس یا آینده نیز اعمال شود. با این حال ، رویکرد مطالعه کمی متفاوت خواهد بود. سرمایه گذاران ارزیابی سهام به طور معمول رویکرد از پایین به بالا را انجام می دهند و تحقیقات عمیق در مورد مالی خود مانند گزارش های سالانه یا سه ماهه انجام می دهند.

با این حال ، برای بازار فارکس ، سرمایه گذاران در ابتدا برای درک تأثیر عوامل اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی در ارزیابی ارزش نسبی ارز ، روی یک رویکرد از بالا به پایین تمرکز می کنند. برای بازار آینده ، تجزیه و تحلیل در ابتدا بیشتر بر عوامل اقتصادی که می توانند بر عرضه و تقاضا تأثیر بگذارند ، متمرکز است.

به عنوان مثال ، اگر نرخ بیکاری در یک کشور خاص در حال افزایش باشد ، در نهایت می تواند بر تقاضای ارز آن تأثیر منفی بگذارد و آن را تضعیف کند.

بخش های اصلی تجزیه و تحلیل اساسی

تجزیه و تحلیل بنیادی یا تجزیه و تحلیل شرکت صنعت اقتصادی (EIC) شامل تجزیه و تحلیل کل اقتصاد ، سپس صنایع را تعریف می کند ، پس از آن شناسایی شرکت های انفرادی برای گرفتن تصویر کامل از اینکه آیا دارایی ممکن است با قیمت کم ارزش ذکر شود.

این یک رویکرد بسیار جامع برای سرمایه گذاری است که نیاز به تحقیقات زیادی دارد ، به همین دلیل درک خوبی از اقتصاد ، حسابداری و امور مالی اغلب ضروری است.

بخش های اصلی تجزیه و تحلیل اساسی عبارتند از:

عوامل اقتصادی

این مرحله در مورد بررسی وضعیت کلی اقتصاد ، از جمله عوامل اقتصادی اقتصادی و کلان اقتصادی ، برای تعیین سطح عرضه و تقاضای آینده است.

در حالی که یک رویکرد از بالا به پایین به عوامل کلان اقتصادی و عملکرد کلی اقتصادهای کشورها و دولت ها نگاه می کند ، یک رویکرد از پایین به بالا با تمرکز بر عوامل اقتصادی اقتصادی بیشتر مورد استفاده سرمایه گذاران برای مطالعه مشاغل خاص است.

اقتصاد کلان شامل تولید ناخالص داخلی (تولید ناخالص داخلی) ، تورم ، نرخ ارز ، دستمزد ، هزینه مصرف کننده ، نرخ بهره و هر متغیر تحت تأثیر اقتصاد است که معمولاً شاخص های بالاترین سطح مؤثر بر سلامت مالی یک اقتصاد هستند. اقتصاد خرد شامل عرضه و تقاضا ، مالیات و مقررات است.

برای سرمایه گذاران که تجزیه و تحلیل اساسی را انجام می دهند ، مهمترین عوامل اقتصادی مؤثر بر مشاغل عبارتند از نرخ بهره ، نرخ مالیات ، نرخ ارز ، تورم ، نرخ بیکاری ، دستمزدها ، عرضه و تقاضا ، رکود اقتصادی و فعالیت دولت.

به عنوان مثال ، فرض کنید اقتصاد قوی است و تولید ناخالص داخلی در حال رشد است. در این حالت ، همچنین می تواند تقاضا برای اتومبیل ها را افزایش دهد و در نتیجه نیاز به کالاهایی مانند فولاد و آلومینیوم که اغلب در تولید خودرو استفاده می شود ، افزایش قیمت این کالاها را افزایش می دهد.

سرمایه گذاران همچنین ممکن است سهام شرکت های خودرو را به عنوان یک سرمایه گذاری خوب در مرحله رشد نگاه کنند ، زیرا وقتی اقتصاد قوی است ، آنها انتظار دارند که تقاضای خودرو بالا برود. یا برعکس ، کاهش هزینه های مصرف کننده در هنگام رکود اقتصادی می تواند به دلیل کاهش قدرت خرید ، تولید را کاهش دهد.

صنعت تجزیه و تحلیل

صنعت گروه خاصی از شرکت‌ها است که اهداف تجاری مشابه یا مشابهی دارند و در یک بخش از اقتصاد فعالیت می‌کنند، که اغلب به جای یکدیگر با بخش‌هایی که بخش وسیع‌تری نسبت به صنعت است، فعالیت می‌کنند.

تجزیه و تحلیل صنعت، شرایط مالی و اقتصادی را که در حال حاضر بر آن صنعت خاص تأثیر می‌گذارد، ارزیابی می‌کند تا بینشی را ارائه دهد که انتظار می‌رود شرکت‌ها در آن عملکرد و سرمایه‌گذاری‌های سودآور پیدا کنند.

به عنوان مثال، در طول یک رکود اقتصادی در آغاز همه‌گیری کووید-19 در سال 2020، صنعت کالاهای مصرفی منتفع شد و کالاهای لوکس کاهش یافت. صنایع را می توان به غیر چرخه ای (مصرف مصرف کننده)، پرخطر (موسسات مالی)، کم خطر (مراقبت های بهداشتی) یا چرخه ای (شرکت های هواپیمایی) دسته بندی کرد.

در یک توسعه اقتصادی، نرخ بهره پایین است و رشد اقتصادی شروع به افزایش می کند، سرمایه گذاران در مشاغلی سرمایه گذاری می کنند که از این شرایط سود می برند. بالعکس، در طول رکود، تمرکز به سهام کم ریسک یا غیر چرخه ای تغییر می کند.

تجزیه و تحلیل شرکت

تجزیه و تحلیل بنیادی معمولاً بر اساس داده‌های مالی در دسترس عموم است، مانند درآمد و حاشیه یک شرکت، که سرمایه‌گذاران می‌توانند آن‌ها را در گزارش‌های مالی سالانه و فصلی منتشر شده توسط شرکت‌های سهامی عام در صفحات شرکت‌شان بیابند.

تجزیه و تحلیل شرکت مستلزم خواندن و تفسیر این نتایج و درک معیارهای مالی اساسی و چگونگی تأثیر آنها بر رشد آینده شرکت است.

معیارهای مالی مانند سود هر سهم (EPS)، نسبت قیمت به درآمد (P/E)، رشد قیمت به درآمد (PEG)، یا بازده سود سهام، اما همچنین رقابت، مدیریت و مدل تجاری آن را در نظر می‌گیرد.

بنابراین، سرمایه گذاران می توانند تصمیمات سرمایه گذاری خود را بر اساس مفروضات خود در مورد آنچه که فکر می کنند قیمت "درست" است - ارزش ذاتی سهام شرکت - استوار کنند. در نتیجه، یک دارایی یا اوراق بهادار می تواند بیش از حد ارزش گذاری شود، کمتر از ارزش گذاری شود، یا قیمت دقیقی داشته باشد.

مفروضات کلیدی تحلیل بنیادی

مفروضات کلیدی تحلیل بنیادی:

  • قیمت بازار به طور کامل همه داده های موجود در حال حاضر را منعکس نمی کند.
  • قیمت تنها زمانی که داده‌های بنیادی شرکت را در نظر بگیریم، احتمالاً ارزش منصفانه است.
  • قیمت بازار در نهایت تعدیل و منعکس کننده ارزش بازار منصفانه آن خواهد بود. با این حال، این ممکن است مدتی طول بکشد، و هیچ کس نمی داند که چه مدت به طور دقیق، که باعث سودآوری بالاتر می شود.

زمانی که بازار به تمام اصول کشف شده توسط سرمایه گذاران رسید، در آن زمان است که سرمایه گذاری ها شروع به بازده شدن می کنند. با این حال، این تضمینی نیست، زیرا اگر سرمایه گذار در مورد فرض خود اشتباه می کرد، ممکن است این اتفاق نیفتد.

تحلیل بنیادی در مقابل تحلیل تکنیکال

تحلیل فاندامنتال می‌تواند کمک کند تا مشخص شود که یک دارایی زیر یا بیشتر از ارزش بازار آن معامله می‌شود، در حالی که تحلیل تکنیکال فرض می‌کند که قیمت بازار از قبل درست است. در عوض، تحلیل تکنیکال تلاش می‌کند تا با تجزیه و تحلیل نمودارها، الگوها و شاخص‌ها از قیمت و حجم تاریخی، حرکات آتی قیمت را پیش‌بینی کند.

علاوه بر این، تحلیل تکنیکال رویکردی کوتاه مدت دارد که برای تجارت مفید است زیرا به داده ها در ساعت، روز، هفته یا ماه نگاه می کند. فاندامنتال برای سرمایه گذاری های بلندمدت سودمندتر است و به داده ها و اطلاعات در سه ماهه یا سال نگاه می کند.

سرمایه‌گذارانی که از تحلیل بنیادی استفاده می‌کنند، اغلب باید سال‌ها منتظر بمانند تا ببینند سرمایه‌گذاری‌هایشان به ثمر می‌رسد و سود ایجاد می‌کند، تنها زمانی که قیمت‌های بازار ارزش منصفانه آنها را منعکس کند. بنابراین، برای مثال، تغییر نسبت به عرضه محصول جدید ممکن است فوری نباشد و موفقیت ممکن است سال ها طول بکشد تا بر قیمت سهام تأثیر مثبت بگذارد.

تحلیل بنیادی کیفی و کمی

عوامل بنیادی مختلف بر اساس داده های تحلیل شده به دو دسته کیفی و کمی تقسیم می شوند.

عوامل کمی مانند معیارهای عملکرد مالی مانند درآمد و سود را می توان اندازه گیری کرد. در مقابل، عوامل کیفی می تواند به محصول، مدل کسب و کار یا مدیریت شرکت مرتبط باشد.

عوامل کیفی غیر عددی و نامشهود هستند که می‌توانند توسط هر سرمایه‌گذار جداگانه ترجمه شوند، مانند راه‌اندازی محصول جدید، فناوری یا مدیریت که می‌تواند بر عملکرد و رشد آینده شرکت تأثیر بگذارد.

هنگام انجام تجزیه و تحلیل، در نظر گرفتن هر دو ضروری است - کمی می تواند سلامت مالی و سودآوری کلی شرکت را نشان دهد و عوامل کیفی می تواند پتانسیل بلندمدت آن را نشان دهد.

به عنوان مثال، فرض کنید یک کسب و کار سودآور است اما یک پرونده قضایی معلق دارد. در این صورت، به طور بالقوه می تواند به شهرت شرکت آسیب برساند، به همین دلیل است که برای بدست آوردن یک تصویر کامل باید هر دو را در تحلیل بنیادی در نظر گرفت.

تحلیل بنیادی کمی

جنبه کمی تحلیل بنیادی شامل تجزیه و تحلیل عمیق صورت های مالی است که در آن یک شرکت اطلاعات مربوط به عملکرد مالی خود را افشا می کند. شرکت های دولتی معمولا این گزارش ها را به صورت سالانه یا فصلی منتشر می کنند.

درک معیارهای حیاتی در این گزارش ها برای تعیین قدرت مالی یک کسب و کار ضروری است، زیرا سرمایه گذاران با استفاده از تحلیل بنیادی از این اطلاعات برای تصمیم گیری سرمایه گذاری استفاده می کنند.

معیارهای ضروری برای یادگیری و نتیجه گیری در گزارش های مالی عبارتند از:

  • دارائی ها و بدهی ها؛
  • جریان نقدی؛
  • درآمد؛
  • نسبت قیمت به درآمد؛
  • رشد قیمت به درآمد؛
  • عملکرد سود.

و سه صورت‌های مالی مهم برای یافتن این معیارها عبارتند از صورت‌های درآمد، ترازنامه و صورت‌های جریان نقدی:

ترازنامه تمام دارایی ها، بدهی ها و حقوق صاحبان سهام شرکت را ثبت می کند (کل ارزش تامین مالی که شرکت برای به دست آوردن دارایی ها استفاده کرده است).

  • دارایی ها = بدهی ها + حقوق صاحبان سهام
  • دارایی ها - منابعی که یک شرکت در یک زمان معین مالک یا کنترل می کند، از جمله پول نقد، موجودی، ماشین آلات یا املاک و مستغلات.
  • بدهی ها - هر چیزی که یک شرکت بدهکار است، مانند بدهی بانکی، بدهی وام مسکن، حساب های پرداختنی، یا مالیات.
  • حقوق صاحبان سهام = کل ارزش پولی که مالکان به شرکت کمک کرده اند، از جمله سودهای حاصل از سالهای گذشته.

ترازنامه می تواند به سرمایه گذاران نشان دهد که یک شرکت تا چه اندازه مطالبات و موجودی خود را به طور کارآمد مدیریت می کند، میزان درآمد حاصل از دارایی هایش و در نهایت، چگونه از دارایی های خود برای ایجاد سود استفاده می کند.

صورت سود و زیان که به عنوان صورت سود و زیان نیز شناخته می شود، درآمدها و هزینه ها، سود و زیان را در یک دوره خاص از یک شرکت نشان می دهد:

درآمد خالص = (کل درآمد + سود) - (مجموع هزینه ها + زیان)

در حالی که ترازنامه عملکرد کلی را در یک تاریخ خاص نشان می دهد، صورت سود و زیان جایی است که عملکرد یک کسب و کار در نتیجه عملیات آن در یک دوره خاص، به عنوان مثال، نتایج سه ماهه یا سالانه اندازه گیری می شود. بنابراین سرمایه گذاران می توانند ببینند که شرکت چقدر درآمد داشته یا چقدر ضرر کرده است تا وضعیت مالی فعلی شرکت را تجزیه و تحلیل کنند.

جریان نقدی به مجموع مقدار خالص وجه نقد منتقل شده به داخل و خارج از یک شرکت اشاره دارد که جریان ورودی نشان دهنده پول ورودی و خروجی است که در یک دوره زمانی معین خرج شده است، صورت جریان وجوه نقد در مورد استفاده از وجه نقد یک تجارت گزارش می دهد.

اگر به طور کلی جریان های نقدی فعالیت های تجاری زیر را مشخص می کند:

  • وجه نقد ناشی از سرمایه گذاری (CFI): وجه نقدی که برای سرمایه گذاری در دارایی ها یا تجهیزات شرکت، دارایی های بلندمدت یا از فروش سایر مشاغل استفاده می شود.
  • نقدی حاصل از تامین مالی (CFF): وجه نقد ناشی از صدور و استقراض وجوه بین یک شرکت، صاحبان آن، سرمایه گذاران و طلبکاران.
  • جریان نقد عملیاتی (OCF): وجه نقد حاصل از عملیات تجاری.

صورت جریان نقدی بخشی جدایی ناپذیر از تجزیه و تحلیل کمی بنیادی برای اندازه گیری سلامت مالی یک شرکت است، زیرا اگر بتوان درآمدها را راحت تر جعل کرد، دستکاری پول ورودی و خروجی از حساب های بانکی به این سادگی نیست.

اگرچه بخش کمی تحلیل بنیادی بسیار مهم است، اما دارای محدودیت‌هایی است، زیرا عوامل ناملموس و غیرقابل اندازه‌گیری بیشتر را در نظر نمی‌گیرد. به عنوان مثال، مسائل حقوقی، نوآوری های محصول جدید، یا تغییرات در مدیریت سطح بالا، همگی می توانند به طور قابل توجهی بر قیمت سهام تأثیر بگذارند، به همین دلیل است که ترکیب تجزیه و تحلیل با عوامل کیفی اساسی ضروری است.

تحلیل بنیادی کیفی

جنبه های کیفی اصلی که تحلیلگران بنیادی به طور کلی در نظر می گیرند شامل مدل کسب و کار یک شرکت، مزیت رقابتی آن، تیم مدیریت و حاکمیت شرکتی است که برای درک عمیق تر از پتانسیل یک شرکت مفید است.

علاوه بر این، در نظر گرفتن جنبه‌های صنعتی که یک شرکت در آن فعالیت می‌کند نیز مهم است: رقبا، مخاطبان یا مشتریان، اندازه سهم بازار، رشد در مقایسه با همتایان صنعت، مقررات، و چرخه‌های تجاری.

سایر نمونه‌های جنبه کیفی شامل پرونده‌های حقوقی معلق، رضایت مشتری از محصولات یک شرکت، روابط با تامین‌کنندگان کلیدی، یا مالکیت یک فناوری جدید نوآورانه یا یک محصول است که می‌تواند بر شهرت و موفقیت آتی شرکت تأثیر منفی یا مثبت بگذارد.

اگرچه تعیین میزان تأثیر عوامل اساسی کیفی بر عملکرد شرکت می تواند در مقایسه با عوامل عددی چالش برانگیز باشد، زیرا آنها می توانند بیشتر به تفسیر فردی وابسته باشند، عوامل کیفی هنوز بخش اساسی تحلیل هستند.

چهار اصل کیفی کلیدی که باید هنگام ارزیابی یک شرکت در نظر گرفت:

تجزیه و تحلیل مدل کسب و کار آن می تواند نشان دهد که شرکت چگونه عمل می کند و چگونه کسب درآمد می کند. به عنوان مثال، شاید یک روزنامه از هزینه های اشتراک درآمد کسب نمی کند، بلکه بیشتر درآمد خود را از طریق تبلیغات به دست می آورد.

همچنین توجه به آنچه که آنها می فروشند و با چه قیمت هایی در مقایسه با رقبا مهم است - آیا آنها رقابتی هستند یا اینکه با توجه به کیفیت محصول و برند بسیار گران هستند؟

مزیت رقابتی یک نقطه فروش منحصر به فرد یک شرکت است که آنها را قادر می سازد تا از همتایان خود در صنعت متمایز شوند، به عنوان مثال، محصولات یا خدمات برتر یا مقرون به صرفه تر را ارائه دهند.

این عوامل می تواند شامل کیفیت بالاتر محصول، شبکه تامین کننده بهتر، مالکیت معنوی، نام تجاری، خدمات مشتری، یا پیشرفت های تکنولوژیکی باشد – مزیت های منحصر به فردی که ممکن است به یک کسب و کار اجازه دهد بهتر یا بهره ورتر از رقبای خود در بازار کار کند.

به عنوان مثال، کوکاکولا (NYSE: KO) و اپل (NASDAQ: AAPL) به دلیل شناخته شده و شناخته شده بودن نام تجاری، مزیت رقابتی نسبت به برندهای کوچکتر دارند. یا به عنوان مثال آمازون (NASDAQ: AMZN) را در نظر بگیرید، که به دلیل ارائه محصولات گسترده و زمان تحویل سریع، به موفقیت چشمگیری دست یافته است.

موفقیت بلند مدت یک شرکت غالباً به توانایی آن در ایجاد و حفظ مزیت رقابتی خود بستگی دارد و به آنها اجازه می دهد تا از رقبا پیش بروند و درآمد و سود خود را رشد دهند ، که به نوبه خود ، در دراز مدت نیز به سهامداران پاداش می دهد.

رهبری ارشد یک شرکت یکی دیگر از عوامل اساسی اساسی اساسی است. از این گذشته ، حتی در صورتی که مدیریت صلاحیت اجرای آنها را نداشته باشد ، حتی برنامه ریزی شده ترین استراتژی ها نیز می توانند شکست بخورند. بنابراین ، یک شرکت در جهت اجرای یک برنامه تجاری یا حفظ حاشیه رقابتی یک شرکت به افراد با کیفیت برتر نیاز دارد.

اطلاعات مربوط به تیم رهبری معمولاً بصورت آنلاین در وب سایت های شرکت ها یا از سرگیری رسانه های اجتماعی در دسترس است. برخی موارد کلیدی که باید در تیم مدیریت مورد بررسی قرار گیرند ، توانایی ها ، نقاط قوت و ضعف آنها ، تجربه قبلی یا حتی اگر اخیراً سهام خود را فروخته اند تا اطمینان حاصل شود که شرکت می تواند وعده های خود را ارائه دهد.

مدیریت شرکت مجموعه ای از شیوه ها و فرآیندها است - یک چارچوب نظارتی برای نظارت بر شرکت ها برای گروه های ذینفع مربوطه - ذینفعان آن - که توسط هیئت نظارت و صاحبان تعیین می شود.

این شامل قوانین ، دستورالعمل ها ، کدهای اخلاقی ، فرآیندهای تولید ، زنجیره تأمین ، اعلامیه ها ، بیانیه ماموریت یا شیوه های مدیریتی است. تمام ارتباطات در گزارش های حاکمیت شرکت ها باید واضح و شفاف باشد تا آن را به راحتی برای همه سهامداران قابل درک باشد.

به عنوان مثال ، اگر شما فقط می خواهید در شرکت های اخلاقی سرمایه گذاری کنید ، پس از آن به پایداری ، انصاف ، یکپارچگی ، مسئولیت یا احترام اشاره می کنید و لحن را تنظیم می کنید و صفاتی هستند که می توانید در گزارش مدیریت شرکت های یک شرکت جستجو کنید.

رویکرد از بالا به پایین و پایین به بالا به تجزیه و تحلیل اساسی

دو روش برای نزدیک شدن به تجزیه و تحلیل اساسی وجود دارد: از بالا به پایین (با مطالعه اقتصاد کلی) و از پایین به بالا (با تجزیه و تحلیل شرکت های انفرادی شروع کنید).

یک رویکرد از بالا به پایین برای تجزیه و تحلیل اساسی از قدرت کلی اقتصاد شروع می شود ، که عمدتاً به عوامل کلان اقتصادی مانند نرخ بهره ، سطح تولید ناخالص داخلی یا نرخ تورم می پردازد.

یک رویکرد از بالا به پایین به تجزیه و تحلیل اساسی. منبع: CorporateFinanceInstitute. com

پس از تعیین جهت کلی اقتصاد ، سرمایه گذاران سعی می کنند مشخص کنند که کدام بخش ها یا صنایع ممکن است در چنین شرایطی بهترین عملکرد را داشته باشند و سپس شرکت های احتمالی فردی را شناسایی و ارزیابی کنند.

یک جایگزین یک رویکرد از پایین به بالا است. به جای شروع تجزیه و تحلیل از وضعیت اقتصاد ، بر تجزیه و تحلیل هر شرکت متمرکز است ، سپس راه خود را به سمت اقتصاد کلی و تمرکز بر عوامل مختلف اقتصادی اقتصادی می کند.

یک رویکرد از پایین به بالا به تجزیه و تحلیل اساسی. منبع: CorporateFinanceInstitute. com

تحلیلگران سهام غالباً این رویکرد را انجام می دهند ، و معتقدند که شرکت های خاص به دلیل مالی محکم یا مزیت رقابتی ، از این صنعت بهتر عمل می کنند ، بنابراین نگاه کردن به عوامل اقتصادی کلان ابتدا معنی چندانی نخواهد داشت.

استراتژی های سرمایه گذاری تجزیه و تحلیل اساسی

سرمایه گذاران که تصمیمات سرمایه گذاری اصلی خود را بر اساس تجزیه و تحلیل اساسی پایه گذاری می کنند ، به طور کلی این دو استراتژی هستند:

  • سرمایه گذاری ارزش: با توجه به سلامت مالی شرکت ، یعنی بررسی گزارش های مالی سالانه و سه ماهه خود ، بر این که آیا قیمت سهام ممکن است کم ارزش یا بیش از حد ارزیابی شود ، تمرکز کنید.
  • سرمایه گذاری رشد: تمرکز بر اینکه آیا سهام با توجه به پتانسیل آینده خود کم ارزش است ، به عنوان مثال ، آیا آنها یک نقطه فروش منحصر به فرد یا یک مزیت رقابتی دارند؟

در نتیجه

تجزیه و تحلیل اساسی بسته به سبک سرمایه گذاری شما می تواند ابزاری مفید برای تصمیم گیری در مورد سرمایه گذاری باشد. با این حال ، مهم است که به یاد داشته باشید که نتیجه گیری همیشه ذهنی است و باید با احتیاط به آنها نزدیک شود.

اگر توصیه های تحلیلگر را دنبال می کنید ، خود را با چه کسی پشت این پیشنهادات آشنا کنید. علاوه بر این ، حتی اگر اظهارات شرکتی بینش خوبی در مورد چشم انداز شرکت ارائه می دهد و با احساس شک و تردید نزدیک می شود.

سؤالات متداول تجزیه و تحلیل اساسی

تجزیه و تحلیل اساسی چیست؟

تجزیه و تحلیل اساسی روشی است که سرمایه گذاران برای تعیین اینکه آیا دارایی یا اوراق بهادار ، که معمولاً سهام هستند ، با توجه به عوامل مختلف اقتصادی و مالی ، در بالا یا پایین تر از ارزش بازار منصفانه خود استفاده می کنند.

تفاوت بین تجزیه و تحلیل بنیادی در مقابل فنی چیست؟

تجزیه و تحلیل اساسی فرض می کند که قیمت فعلی بازار دارایی تمام اطلاعات موجود را به خود اختصاص نمی دهد ، و مطالعه در مورد مالی و عوامل اقتصادی می تواند به تعریف ارزش واقعی و عادلانه کمک کند. از طرف دیگر ، تجزیه و تحلیل فنی فرض می کند که قیمت بازار در حال حاضر صحیح است و در عوض سعی می کند با نگاهی به داده های تاریخی و حجم ، قیمت های آینده را پیش بینی کند.

چگونه می توان یک تحلیل اساسی انجام داد؟

تعیین اینکه آیا دارایی ها کم ارزش هستند یا بیش از حد ارزیابی شده اند ، مشابه تحقیقات است- سرمایه گذاران تمام اطلاعات موجود را جستجو می کنند و نتیجه می گیرند که می تواند بیشتر بر قیمت تأثیر بگذارد. بسته به رویکرد ، آنها یا در ابتدا وضعیت کلی اقتصاد را تجزیه و تحلیل می کنند و سپس دارایی ها را تعریف می کنند ، یا ابتدا روی عملکرد مالی هر شرکت تمرکز می کنند.

تجزیه و تحلیل اساسی کیفی و کمی چیست؟

عوامل اساسی به دو دسته تقسیم می شوند: کمی-کلیه داده های عددی و معیارهای گرفته شده از گزارش های مالی ، و جنبه های کیفی-غیر عددی مانند مزیت رقابتی شرکت ، مدیریت یا مدل تجاری.

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.